به یاد رادمرد سکوهای پرسپولیس
میگفت اولین هوادار پرسپولیس است. حالا یک سال از آخرین سفر گذشت و به راستی که زندهیاد سعید راد چه سفر پرفراز و فرودی داشت.
به گزارش سایت رسمی باشگاه پرسپولیس، یکم مرداد سال 1403، خبر رسید «خورشید مرداب» غروب کرده است. «تیغ آفتاب» که زد، سعید راد عزیز پس از «دوئل» سخت، با «عقابها» همپرواز شده بود.
«ساخت ایران» بود. «مردی در طوفان» از «سرزمین مادری» که چشم «در چشم باد» به «فاتحین صحرا» پیوست. صحرایی که با پرسپولیس گلستان شد.
میگفت: تسلیم از «هزار بار مردن» سختتر است.
با مرتضی احمدی «دو آقای باشخصیت» از سینما روی سکوهای پرسپولیس شدند. با «همراهان» «عشق و جنون» را تفسیر کردند. «پایان خدمت» که فرا رسید، «با عشق مردن» را برگزیدند و همسفر «قاصدک»ها رفتند.
یک سال پیش از این بود که در بدرقهاش گفتیم؛ «خداحافظ رفیق». سلامش به سینما کمی پیش از همین خداحافظی آغاز شده بود. از بولینگ عبده، از پرسپولیس. پرسپولیسی که «خط قرمز» شد.
تعریف میکرد: من اولین طرفدار پرسپولیسم. هنوز تیم فوتبال راه نیفتاده بود که من پرسپولیسی بودم.
جای دیگری روایت میکند: بعد از محمدعلی عبده که خود بولینگ عبده (پرسپولیس) را به راه انداخت و یکی از آشنایانش، سومین کارت برای من صادر شده بود.
بولینگ عبده که به راه میافتد آرزوی بسیاری است که راهی به آن داشته باشند. پرسپولیسی بودن خودش یک سبک زندگی بود حتی پیش از آن که مردمان را واله و شیدای خود سازد.
سال 1353 که بولینگ به راه میافتد، سعید راد جزو نخستین کسانی بود که برای بازی به آن جا میرود. هنرمندان، سینماییها و تلویزیونیها هم پاتوقشان آن جا بود. همین هم پای جوان خوش قد و قامت و خوش چهره چون سعید راد را به سینما باز میکند. 50 سال دلداگی همین جا آغاز میشود.
تیم فوتبال هم که راه میافتد او دیگر پای ثابت بسیاری از بازیها در ورزشگاه امجدیه میشود. با ستارههای پرفروغ و نسل طلایی آن سالهای تیم فوتبال پرسپولیس رفقای صمیمی میشوند.
سعید راد این گونه خود به بخشی از تاریخ باشگاه بدل گردید. سالها گذشت تا رویای بازی در تیم فوتبال پرسپولیس هم در ساقهای نوهاش تحقق یافت. زمانی که آدام همتی در جستجوی سرزمین عجایبی که پدربزرگ برایش تعریف میکرد از کانادا بار سفر بست تا پیراهن سرخ را به تن کند.